.
صفحه اصلي آرشيو جستجو پيوند ها تماس با ما
 
آخرین عناوین
محسن رضایی در «دیروز، امروز، فردا»
جای باکری ها و همت ها در تحریم های اقتصادی خالی است
شرایط امروز کشور قابل پیش بینی بود حالا چرا عده ای پیش بینی نکردند به نظر من اشکال دارد.طبق سند شهید باقری در خاطرات خود در صفحه 284 و 258 سه شنبه 13 بهمن 1360 نوشته است که ما در جلسه فرماندهان بودیم، وی در خصوص رابطه ایران و آمریکا صحبت هایی کردند و گفتند که دو احتمال وجود دارد ...

محسن رضایی، دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام پنج شنبه شب مهمان برنامه «دیروز، امروز، فردا» بود و در خصوص قطعنامه 598 و تحریم ها در زمان جنگ و زمان فعلی و راهکارهای مقابله با این تحریم ها و مشکلات اقتصادی به گفت و گو نشست که مشروح کامل آن در ادامه می آید:

قطعنامه 598 شاهکار سیاسی حضرت امام بود

به گزارش «تابناک»  و به نقل از خبرگزاری دانشجو ، محسن رضایی در خصوص رمزگشایی قطعنامه 598 گفت: هیچ رمزی وجود ندارد و همه رمزها قبلا گشوده شده است. شروع صحبت های خودم را با حدیثی از امام سجاد (ع) شروع می کنم؛ ایشان می فرمایند هر کس که بینش و عقلش کامل ترین چیزش نباشد هلاکش آسان ترین چیزش خواهد بود؛ این حدیث نشان می دهد که ما باید همیشه ازعقل و دانش و بینش و تدبیر به عنوان برترین نعمت الهی استفاده کنیم.

اتفاقا قطعنامه 598 هم شاهکار سیاسی حضرت امام بود و شاید رمزگشایی در این قسمت باشد؛ یعنی امام در پذیرش قطعنامه 598  شاهکار بزرگ سیاسی انجام داد.

خود رهبر انقلاب در یکی از صحبت های خودشان این شاهکار سیاسی را توضیح داده اند. ایشان فرموده اند که قبول قطعنامه 598 از سوی جمهوری اسلامی و رهبر عظیم الشان فقید آن توطئه وسیع دشمن را بار دیگر با هدایت الهی به خود او برگرداند.

پذیرش قطعنامه 598 توطئه دشمنان را خنثی کرد

پس خود پذیرش قطعنامه 598 یک توطئه را خنثی کرد و دشمن را که تحت شعار صلح طلبی به هر جنایتی دست می زد، خلع شعار کرد. شاید مشیت الهی در این بود که با قبول قطعنامه حقانیت جمهوری اسلامی بیش از پیش در جهان آشکار شود و ملت ایران به هدف های اساسی خود در سطح بین الملل نزدیکتر شود.

واقعا هم همین طور است یعنی ببینید وقتی امام قطعنامه را پذیرفتند، شعار صلح طلبی از آنان گرفته شد و به سمت ما آمد و شعار جنگ طلبی از سوی ما به سمت آنان رفت؛ چرا؟ چون به محض اینکه ما قطعنامه را پذیرفتیم، صدام زیر بار نرفت، یک روز، دو روز، سه روز، چهار روز؛ همه دنیا منتظر این بودند که امروز، فردا صدام قطعنامه را بپذیرد. البته صدام به این دلیل که قطعنامه علیه وی بود نمی توانست بپذیرد؛ لذا سعی کرد که با حمله مجدد به ایران و ورود به خاک ایران با یک دست پر کنار میز مذاکره بنشیند و بگوید 598 را کنار بگذارید و بیایید 599 را بنویسیم.

به همین دلیل صدام حسین نپذیرفت و به خرمشهر حمله کرد و عملیات سرنوشت ساز شکل گرفت، ما شروع کردیم جاده ها را دوباره باز کردن؛ عراقی که در آخرین روزهای جنگ خرمشهر را محاصره کرده بود به عقب راندیم. اما او از رو نرفت و به کرمانشاه حمله کرد و تا 30 کیلومتری کرمانشاه هم رسید. عملیات مرصاد شکل گرفت و ما ارتش عراق را تا قصر شیرین عقب راندیم؛ در این شرایط بود که صدام اعلام کرد من هم قطعنامه 598 را قبول دارم.

قطعنامه 598 اولین قطعنامه ای است که جمهوری اسلامی آنرا رد نکرد

محسن رضایی در پاسخ به این سوال که «شورای امنیت قطعنامه 598 را سال 66 تصویب کرد ولی ما یک سال بعد آن را پذیرفتیم؛ علت این فاصله چه بود؟»، گفت: همان طور که مقام معظم رهبری فرمودند ما هیچگاه قطعنامه 598 را رد نکردیم؛ قطعنامه 598 اولین قطعنامه ای است که جمهوری اسلامی آنرا رد نکرد، جمهوری اسلامی بدون استثنا تمامی قطعنامه ها - یعنی حدود 14 قعطنامه را بجز 598- را رد کرده است. این تنها قطعنامه ای است که جمهوری اسلامی رد نکرده است.
خود رهبر انقلاب در صحبت های خود می گویند که ما به دنبال این بودیم که بعضی از مسائل از جمله کمیته تعیین متجاوز شفاف تر شود یا دو و سه تا بند با هم جابجا بشوند. بنابراین جمهوری اسلامی هیچ وقت این قطعنامه را رد نکرد.

ما به دنبال گرفتن امتیازات بیشتری بودیم

اما چرا آن وقت قبول نکردیم؟ به خاطر این بود که ما به دنبال گرفتن امتیازات بیشتری بودیم که یکی شفاف تر کردن این بندها بود؛ اما وقتی شرایط جنگ عوض شد و در روزهای آخر ورق برگشت؛ طرح عاقلانه این بود که این شکستی را که آنها می خواستند به ما تحمیل کنند ما با یک بدلی از بعد سیاسی به خود آنها برگرداندیم؛ یعنی امام آمد و گفت که شما می گویید صلح، باشد ما 598 را قبول داریم.

امام به قول کشتی گیران یک بدل زد

آنروز در شرایطی که ایران در شرایط ضعف افتاده بود امام به قول کشتی گیران یک بدل زد و بعد از پذیرش قطعنامه که من خدمت امام رفتم، ایشان فرمودند: «ما در این قضیه تاکتیکی برخورد نکردیم اینها می خواهند بگویند ما جنگ طلب هستیم و اینها می خواهند بگویند که ما می خواهیم جنگ را ادامه بدهیم؛ برای همین ما در این شرایط به صورت استراتژیک برخورد کردیم، رفتار ما تاکتیکی نبود ما می خواهیم حربه جهان خواران را از دست آنها بگیریم .»

بنابراین وقتی شما در حالت ضعف می افتید اگر انفعالی برخورد کنید این ضعف شما را شکست می دهد.
آنها در آن شرایط آمدند سرزمین های خودشان را آزاد کردند و به مرزهای بین المللی رسیدند و احتمال داشت وارد خاک ایران بشوند، امام در سر مرز این تصمیم را گرفت.

وقتی قطعنامه 598 پذیرفته شد نه تنها آمریکا، روسیه، چین، آلمان و فرانسه خیلی به صدام کمک کردند که وی را سرپا نگه دارند و بلکه وی را تشویق کنند به ایران حمله بکند ولی شکست خوردند. منتهی این شکست خوردن در حرکت امام خیلی تاثیرگذار بود؛ چون وقتی امام با آن حالت قطعنامه را پذیرفتند از یک طرف به دنیا گفتند ما صداقت داریم ما واقعا می خواهیم پای کار بایستیم از طرف دیگر به مردم گفتند که به سمت جبهه ها هجوم آورید.

اگر امام 598 را نپذیرفته بود معلوم نبود سرنوشت جنگ چطور می شد

اگر امام 598 را نپذیرفته بود و ملت ایران به حرکت در نمی آمدند معلوم نبود سرنوشت جنگ چطور می شد؛ به محض اینکه امام پذیرفتند، وضعیت جبهه از این رو به آن رو شد؛ آنقدر نیرو به جبهه آمد و آنقدر امکانات آمد که ما نمی توانستیم مردم را ساماندهی کنیم.

امام حقیقتا غیرت، عواطف، و ایمان ملت ایران را با صداقت خود برگرداند و جنگ به انقلاب تبدیل شد و بسیاری از کمبودهای جنگ برطرف شد.

دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام در خصوص احساس محسن رضایی نسبت به قطعنامه 598، در حالی که به عنوان یک فرمانده و سرباز، هشت سال در جبهه بود، گفت: من تقریبا از سال 1350 که مبارزه را شروع کردیم یک جوان 17 و 18 ساله بودم و در سال 52 من را دستگیر کردند.

من تا سال 58 کارم سیاست بود به محض اینکه دیدم سرزمین های کشورم در حال اشغال است و شورش ها شروع شده، من از سیاست به نظامی گری رفتم البته بعد از 16 سال دوباره به سیاست برگشتم.

ولی برای چه من از سیاست به سمت نظامی گری رفتم؟ البته من یک نمونه ای بودم، عده ای از کشاورزی وارد نظامی گری شده بودند؛ عده ای کارگر بودند؛ عده ای دانشجو بودند. هر کسی با انگیزه ای الهی، که همان آزادسازی سرزمین های ایران و برگرداندن آن غرور و افتخارات ناشی از پیروزی انقلاب بود، به جنگ وارد شده بودند.

ما دیدیم که همه سرزمین های مان آزاد شده اند ولی دشمن در روزهای آخر به کشور ما حمله می کند و می خواهد خاک ما را بگیرد، ما از اینکه جنگ بلاتکلیف شده بود در اثر حملات دشمن، ناراحت بودیم پذیرش قطعنامه از یک طرف ابهام درست کرده بود که جنگ سرانجام به کجا کشیده می شود و از طرف دیگر ما آرزوهای بزرگ تر هم داشتیم و آن اینکه بتوانیم این شرور و این انسان جنایت کار که هر لحظه ممکن است حادثه ای درست کند را از بین ببریم که از بین نرفته بود.

وقتی قطعنامه 598 پذیرفته شد نگران بودم

وقتی قطعنامه 598 پذیرفته شد یک حالتی از ابهام و نگرانی در ما و در خود من بود؛ چون من نمی دانستم سرانجام عاقبت کار چه خواهد شد، ولی وقتی دو روز بعد خدمت امام رسیدم و آرامش امام را دیدم و امام فرمود، آرام شدم.

بارها ما می خواستیم از یک جایی کاری بکنیم برنامه ریزی هم کردیم بعد می دیدیم نمی شود؛ ولی خدا از یک جای دیگر ما را می برد و همان هدف را که ما می خواستیم از یک راه دیگر برویم خدای متعال از یک جای دیگر ما را آنجا می برد که من سال 88 که به عراق رفتیم و وقتی وارد کاخ صدام شدیم و آقای طالبانی ما را دعوت کرده بود من دیدم عجب چیزی بود ما این کاخ را بارها در زمان جنگ می خواستیم خودمان بیایم و بگیریم اما نشد حالا یک بار دیگر خداوند از طریق خود باطل، صدام را ساقط کرده و حالا ما به درون این کاخ آمدیم و این همان کاخ صدامی است که روبروی ما می جنگید؛ من آن موقع یعنی زمان پذیرش قطعنامه نگران بودم.

سیاسیون از پذیرش قطعنامه خیلی خوشحال بودند

محسن رضایی در پاسخ به این سوال که شخصیت هایی چون هاشمی رفسنجانی و نخست وزیر وقت نظرشان در مورد پذیرش قطعنامه 598 چه بود و چه موضعی داشتند، گفت: آنها که صحبت های خودشان را کرده اند و من الان دقیق نمی دانم که صحبت های آنها چه بود ولی سیاسیون که خیلی خوشحال بودند چون آنها از قبل هم فکر می کردند این جنگ باید زود تمام بشود هر چند که طرح روشنی نداشتند و ایران هم با قدرت دیپلماسی کارهایی را انجام می داد ولی در دیپلماسی راهی گشوده نمی شد.

فکر کنم آنها خوشحال بودند یعنی احساس می کردند این قطعنامه می تواند جنگ را پایان بدهد.

محسن رضایی در خصوص طرح خود درباره جنگ که در قالب یک نامه به هاشمی رفسنجانی داده بود، و همچنین در پاسخ یه این سوال که آیا شما آن زمان را برای پذیرش قطعنامه مناسب می دید یا نه؟ گفت: نامه ای که من نوشته بودم در حقیقت یک طرح کامل بود که اگر می خواهید جنگ را ادامه بدهید برای سقوط صدام، سپاه و ارتش باید توانایی خودشان را به یک حدی برسانند در زمینه تکنولوژیک در زمینه اسلحه در زمینه آموزش ها در زمینه بسیج مردم؛ هم برای ارتش و هم برای سپاه ما یک طرح کاملی داده بودیم که اگر این امکانات فراهم بشود و این آموزش ها دیده بشود و کشور هم وارد جنگ بشود و دولت از حاشیه وارد جنگ بشود و ما به طور جدی در جنگ پیش برویم می توانیم از نظر نظامی صدام را ساقط کنیم.

من نامه را به هاشمی نوشته بودم نه امام

در حقیقت این طرح برای سقوط صدام بود. من این نامه را به آقای هاشمی نوشتم ولی قاعدتا چون وی از طرف امام آمده بود، وی همه جا به عنوان نامه من به امام قلمداد می کند که اشکالی هم ندارد ولی من نامه را به هاشمی نوشته بودم؛ این نامه را من یک ماه قبل از پذیرش قطعنامه 598 نوشتم.

پیشنهاد محسن رضایی به صدا و سیما

محسن رضایی در ادامه پیشنهادی به صدا و سیما داد و گفت: پیشنهاد من این است که صدا و سیما یک برنامه جداگانه ای بگذارد و تاریخ انقلاب و جنگ را نشان بدهد.

الان دیدم دوستان ما از هخامنشیان شروع کردند یا دوران صفویه را می گویند که خوب است و من مخالف نیستم یا در 22 بهمن حوادث سقوط شاه را می گویند. اینها هم برنامه های خوبی است ولی خود جنگ و تاریخ انقلاب و تاریخ جنگ باید گفته بشود و خوب هم است که یک در برنامه جداگانه گفته بشود.

ولی فکر می کنم این روزها مردم مسائل مهمتری دارند و مهمترین مسئله این است از آن حادثه چه استفاده ای می توانیم بکنیم؛ یعنی جناب عالی و دیگر دوستان اگر تلاش نکنند که ما از تجربه گذشته برای اداره درست امروز استفاده کنیم حرف من و شما یک جنبه تاریخی پیدا می کند لذا اگر تلویزیون برنامه های مفصلی در رابطه با دفاع مقدس از ابتدای جنگ تا آخر جنگ یا در رابطه با خود حادثه انقلاب تهیه کند من نیز از هم اکنون الان اعلام آمادگی می کنم.

همیشه یک اختلافی بین ما و دوستان دیگرمان بود

کل کشور یعنی مجلس، قوه قضائیه و دولت و سیاستی که پشت جبهه جنگ بود این نبود که کل کشور وارد جنگ بشود؛ چون برداشت آقایان این بود که اگر ما کل کشور را وارد جنگ بکنیم به مردم فشارهای سنگینی وارد می شود و اقتصاد ما کشش این را ندارد. ما که در قسمت نظامی بودیم و از بعد نظامی نگاه می کردیم ضرورت این بود که کل کشور وارد جنگ بشود. بنابراین همیشه اختلافی بین ما و دوستان دیگرمان بود. ما از زاویه سقوط صدام نگاه می کردیم، آقایانی که پشت جبهه بودند و کل کشور را اداره می کردند از این  بعد نگاه می کردند که ما هم  باید  مردم و اقتصاد را اداره کنیم.

چرا امام قطعنامه را پذیرفت؟

دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام در پاسخ به این سوال که آیا درست است که مسائل و مشکلات اقصادی باعث شد که امام قطعنامه را بپذیرد نه به خاطر دخالت های آمریکا و ...، گفت: قطعا مهمترین مسئله مشکلات اقتصادی بود. البته گزارشاتی که از جبهه ها می دادند و سلاح های شیمیایی وسیعی که عراق در جنگ به کار می برد که امام در نامه خودشان هم به آن اشاره می کنند، البته امام نمی توانست آن موقع که ما در شرایط جنگ بودیم این مسائل را مطرح کند. چون اشاره کردن به یک نقطه ضعف در نظامی گری باعث می شد که دشمن روحیه بگیرد و هم اینکه در حقیقت استفاده بیشتری بکند ولی با این حال امام اشاره کرد.

مسئله اقتصادی خیلی مهم بود چون مردم اذیت می شدند و امام روی مردم خیلی حساسیت داشت به مردم فوق العاده حساس بود. همیشه نگاهشان این بود که مردم اذیت نشوند، خسارت نبینند و تحت فشار نباشند. یکی هم بحث هایی مثل بمباران و اسلحه های شیمیایی بود که برای امام نگران کننده بود.

وقتی توضیحات امام را شنیدم آرامش پیدا کردم

محسن رضایی در پاسخ به این سوال که «آیا خود شما به عنوان فرمانده جنگ آن نقطه را برای پایان جنگ مناسب می دیدید و موافق بودید؟» گفت: وقتی به من گفتند که نظرتان را بدهید و مصاحبه بکنید گفتم الان که مسئولان سیاسی کشور پذیرش قطعنامه را به امام دادند چون امام قبول کرده است ما تکلیفی عمل می کنیم. ما سرباز انقلاب هستیم. خوشی و بدی ما به این است که ببینیم تکلیفمان چیست. لذا من نگران آینده جنگ بودم ولی وقتی امام پذیرفت و خدمت ایشان رسیدم و توضیحاتی که ایشان دادند من آرامش پیدا کردم.

قبل از اینکه امام این تصمیم را بگیرند من مناسب نمی دانستم ولی من به حکمت امام معتقد بودم یک فرد مسئول و مدیر وقتی می بیند رده بالایش یک فرد حکیمی تصمیمی می گیرد حتما آن تصمیم را به عنوان یک نظریه درست قبول می کند. من هم همین کار را کردم.

حرف رفیق دوست را من تایید می کنم

مجری برنامه اشاره به مستندی کرد و گفت: «رفیق دوست، وزیر وقت سپاه می گوید که من در جلسه هیئت دولت بودم گفتم «به جای اینکه این دوره بیاییم با 800 میلیون دلار بودجه سلاح بگیرم 350 میلیون دلار به من بدهید و حمایت هم بکنید تا سلاح های مان را خودمان بسازیم و رفیق دوست گفت که معاون پشتیبانی آن زمان که بهزاد نبوی بود در جلسه هیئت دولت به من گفت که خدایا حداقل شعور را در جلسات هیئت دولت جایگزین شعار بفرما، من به او گفتم همین جا برای من بنویس نوشت و دارم»؛ آیا واقعا دید برخی ها که تاثیرگذار هم بودند این طوری بود؟ آن برهه ای که شما نیاز به کمک داشتید و نیاز به خودکفایی داشتید و بچه هایی هم داشتید که می توانستند انجام دهند؟

ما اهل شعار نبودیم/ بهزاد نبوی بچه های انقلاب را نمی شناخت

محسن رضایی در پاسخ گفت: این حرف رفیق دوست را من تایید می کنم. منتها ما اهل شعار نبودیم .خیلی ها هستند در همین شرایط تحریم شعار می دهند و می گویند ما تحریم ها را خنثی می کنیم. پس چرا الان این مشکلات در زندگی مردم هست؟

ببنید حرف خیلی دقیق است. بعضی انسان ها هستند وقتی که شعار می دهند به شعارهایشان عمل می کنند. ما اولین نظامی هستیم که در جنگ خارجی موفق شدیم. یعنی نظام جمهوری اسلامی اولین نظام سیاسی بعد از 200 سال است که توانسته است تمام سرزمین های خودش را آزاد بکند.چرا توانست آزاد کند؟ چون به همه شعارهای مان عمل کردیم .یعنی وقتی می گفتیم خرمشهر را آزاد می کنیم، آزاد کردیم، بعضی شعار دادن ها فقط شعار است؛ ولی بعضی شعار دادن ها پشت سرش عمل هست. آقای رفیق دوست وقتی این حرف را می زند درست می گفت. چرا؟ چون وی از یک افرادی صحبت می کرد که اگر شعار بدهند عمل می کنند. آن آقایی(بهزاد نبوی) که جواب ایشان را داد اشتباهش در این بود که این افراد را دقیق نمی شناخت. اینها آدم هایی هستند که وقتی شعار می دهند عمل می کنند

شعار دادن باید همراه با برنامه باشد

باز هم به نظر من باید تفکیکی قائل بشویم؛ بعضی شعارها نباید داده بشود، چون ممکن است کسانی که این شعارها را می دهند عامل به آن نباشند، پس چرا شعار می دهند.

ما در آن موقع دو مشکل داشتیم؛ یکی کسانی که شعارهای انقلابی را غیرواقعی و غیر عملی می دانستند و اعتقادی نداشتند لذا با نیروهای انقلاب مقابله می کردند؛ گروه دیگری داشتیم که واقعا شعاری بودند. می گفتند شما چرا این شعارها را می دهید شما باید شعارهای تندتری بدهید. باید شعارهای کوبنده تری بدهید، شعار کوبنده تری که آدم نتواند عملی بکند چه فایده دارید، آدم باید شعاری بدهد که واقعی باشد.

ما همیشه بین واقعیت و آرمان ها عمل کردیم یعنی همیشه روی آرمان های عملی دست گذاشتیم لذا اگر رفیق دوست می گفت شما پول ندهید ما خودمان می رویم اسلحه می سازیم بله در این صورت بعضی ها آن حرف ها را می زدند ولی وی می گوید 350 میلیون دلار اگه به ما بدهید ما اسلحه تولید می کنیم پس معلوم می شود که کسی که این شعار را می دهد یک برنامه ای دارد.

شعارهای بدون برنامه، شعارهای رویایی هستند که نیروهای انقلاب را بشدت تضعیف می کنند و باید از این شعار دادن جلوگیری بشود اما شعار دادنی که با برنامه باشد با مدیریت باشد این همان چیزی است که اسلام می گوید یعنی عقل و تدبیر همیشه با برنامه همراه است اما شعار دادن بی برنامه به هلاکت منجر می شود.

اشتباه آن آقایان این بود که فکر می کردند شعارهای ما از نوع شعارهایی است که انسان را به هلاکت می اندازد در حالی که بچه های انقلاب با تمام تلاش مان توانستیم سرزمین های مان را آزاد کنیم، همان طور که گفتم یک عده صنعتگر، کشاورز، دانشجو و غیره وارد جنگ شدند ولی وقتی آمدند فکر و تدبیر را به طور جدی به کار گرفتند یعنی سازماندهی کردند، نیرو جمع کردند، آموزش دادند و سلاح های دشمن را به دست می گرفتند علیه دشمن از آنها استفاده می کردند.

محسن رضایی در پاسخ به این سوال که شما در زمان جنگ از این گروه ها با این طرز فکر چقدر آسیب دیدید؟، گفت: همان طور که گفتم ما از هر دو گروه واقعا آسیب دیدیم آنهایی که این حرف ها را در دولت می زدند مانع می شدند که کل کشور وارد جنگ بشود می گفتند اینها امکانات را هدر می دهند پول ها را به هدر می دهند، اونهایی هم که می گفتند چرا تندتر نمی روید چرا شعارهای کوبنده تری نمی دهید آنها هم واقعیت و فرمول واقعی جنگ را نمی داستند؛ لذا ما در طول جنگ این مشکلات را داشتیم. در یکی از حوادث در پادگان ولیعصر هر دو گروه با هم متحد شده بودند و علیه اداره جنگ حرف می زدند که امام آن پیام را داد.

افراط و تفریط همیشه به کشور ما آسیب زده است

افراط و تفریط همیشه به کشور ما آسیب زده است. ما معتقدیم که اعتدال یعنی واقعیت هایی که همراه با آرمان ها باشد و آرمان هایی که همراه با واقعیت ها باشد می تواند کشور ما در هر شرایطی با سربلندی هم ارزش های مان را حفظ کند و هم پیروزی را به دنبال دارد.

محسن رضایی در واکنش به اصرار مجری برنامه بر گفته شدن جزئیات حادثه پادگان ولیعصر، گفت: این از جنبه های تاریخی جنگ است و با گفتن آن از بحث کنار می رویم و مسائل مربوط به قطعنامه و اقتصاد می ماند. بعدا برای شما قضیه پادگان ولیعصر را می گویم.

محسن رضایی در خصوص اینکه چطور می توان از درس هایی که زمان جنگ و تحریم های آن موقع بدست آمده برای شرایط فعلی و تحریم های شکل گرفته فعلی استفاده کرد، گفت: این بحث مهمی است چون باید ما امروزمان را با دیروز پیوند بدهیم که بتوانیم استفاده بکنیم.

چون آدم صبوری هستم خیلی بحث ها را عجولانه پاسخ نمی دهم

این را هم باید بگویم چون آدم صبوری هستم خیلی بحث ها را عجولانه پاسخ نمی دهم مردم ما هم می دانند من در مناظرات هم خیلی صبور و خیلی با آرامش حرکت می کردم مثلا من بحث خروجم از سپاه را بعد از 14 سال و همان چند وقت پیش پاسخ دادم.

وقتی رهبری داریم نباید منازعه درست بشود

در این مدت چقدر حرف زدند چقدر فضاسازی و جوسازی کردند دلیلش این است که من معتقدم نیستم که باید در کشور منازعه درست شود. چرا باید منازعه درست بشود ما که رهبری داریم ما که انسجام داریم ما که یک نظام مستقر داریم. این هایی که دست به منازعات و اختلافات و درگیری ها می زنند دنبال این هستند که از این نعمت آرامشی که خداوند به ایران داده است سوءاستفاده بکنند برای قدرت طلبی و مسائل دیگر؛ لذا من چون اصلا منازعات و درگیری ها را قبول ندارم فکر کنم که صبوری و اعتدال آرمانی هست که می تواند ما را از این شرایط عبور بدهد لذا ما آن سوال را به موقع جواب خواهیم گفت که از اکبرگنجی گرفته تا بچه خوبی که بعدا شهید شدند چطور آنها آمدند با هم متحد شدند و کارهایی کردند که بعد از پیام امام دو گروه شدند این را سر فرصت خواهم گفت.

اما در مورد تحریم ها؛ تحریم ها درآن زمان مکمل جنگ زمینی، دریایی و موشکی بود. یعنی نبرد اصلی در خاک و سرزمین بود اما این ها می آمدند و از تحریم ها برای تقویت پیشروی عراق استفاده می کردند. لذا صنعت نظامی ما و مایحتاج نظامی ما را و همچنین فشار بر زندگی مردم که پشتوانه جنگ بودند، این دو را هدف تحریم های اقتصادی قرار داده بودند.

تحریم های اقتصادی دو هدف داشت؛ یکی اینکه صنعت نظامی را با مشکل مواجه کند دوم اینکه مردم را تحت فشار قرار بدهند زیرا فهمیده بودند که نیروی اصلی ادامه دهنده جنگ، نیروهای داوطلب و سرباز بودند و دشمن هم این ها را در تحریم های اقتصادی هدف قرار داده بود مثلا حتی سیم خاردار که کاملا جنبه دفاعی دارد یا لودر و بولدوزرهایی که ما از ژاپن می خریدیم را تحریم کردند.

از بعضی از کشورها قاچاقی اسلحه وارد می کردیم

هدف تحریم های اقتصادی در آن موقع این بود. حالا چگونه ما توانستنیم از این عبور کنیم دو بخش داشت؛ یک بخش این بود که خود رزمندگان ما شروع کردند به جبران کردن این تحریم ها، مثلا در سال آخر جنگ مهمات سازی خودمان راه افتاده بود، از بعضی از کشورها قاچاقی اسلحه وارد می کردیم، ا?

استفاده از اين خبر فقط با ذكر نام شمال نيوز مجاز مي باشد .
ایمیل مستقیم :‌ info@shomalnews.com
شماره پیامک : 5000592323
 
working();
نظرات خوانندگان :

م-ن 31 تير 1391
آنجا که انقلاب میخواستیم بکنیم به مردم نیاز داشتیم کفتیم انقلاب ما مردمی است بنا بفرموده حصرت عالی جنک هم مردمی بوده مردم پیش بردند سوال این است در درست کردن مملکت چرا از وجود مردم استفاده نکردید بجای خود کفایی رو آوردید به وارد کردن بار بنجل چینی آنهایی که برای بدست آوردن سود باد آورده ملت را دور زدند وحتی بعصی ها عاملی شدن ضنایع ما نا بود شودند خط خودشان را ار ملت جدا کردند اینجاست که مردم متوجه تفاوت ها میشودند و بر این اساس تصمیم میگیرند

ارسال نظر :
پاسخ به :





نام : پست الکترونیک :
حاصل عبارت روبرو را وارد نمایید :
 
working();

« صفحه اصلي | درباره ما | آرشيو | جستجو | پيوند ها | تماس با ما »
هرگونه نقل و نشر مطالب با ذكر نام شمال نيوز آزاد مي باشد

سامانه آموزش آنلاین ویندی
Page created in 0.135 seconds.